عشق!

ساخت وبلاگ

ازدواج اشتباه‌ترین کار تمام زندگیم بوده. عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 9 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 15:52

دلم فضای کار حرفه‌ای میخواد.

حوصله ندارم برم یه جا و دوباره جا به جا بشم.

ترجیح می‌دم برم یه جا و ۲،۳ سال بمونم.

خسته‌م واقعا از جا به جایی های مکرر

یه شرکتی که هم مسیرش خوب باشه، هم حقوقش، هم فضا و کارش و همچنین career path خوبی باشه برام.

چی بگم والا.

عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 21:02

یکی توی شرکت هست که شبیه احمدرضاس. هردفعه میبینمش استرس و تپش قلب میگیرم. عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 21:02

اهااینو براتون تعریف نکردم؛ احمد، سال نو‌ رو به محمد اینا تبریک گفت و تصویری تبریک گفت(از بخت من) و ازونجایی که من به محمد هشدار داده بودم که دیگه اسمی ازین پسر جلو من نیاره، محمد چیزی بهم نگفت؛ تا اینکه یه شب رفتیم جیگرکی و یهو توی راه محمد با استرس گفت شت! گفتم چی شده؟ با هول و ولا رفت گوشیش رو چک کرد و بعدش گفت اخیش، گفتم خب بگو؟ چی شده؟ گفت هیچی، احمد عیدو تبریک گفت منم بهش گفتم ایشالله امسال تو هم جفتی بشی.و من؟ خیلی ناراحت شدم. خیلی سختم شد. و بعدش گوشی محمد رو چک کردم و دیدم احمد رو... چشماش مثل همیشه برق می‌زد، ریشاش رو سه تیغه کرده بود؛ مژه‌هاش هنوز هم‌همونقدر بلند بودن، موهای فرفریش رو هموز هم دوست داشتی توی دستات بفشاری، هنوز از اعتماد به نفس و غد بودنش حرصت می‌گرفت...توضیحش سخته، نه اینکه من محمد رو دوست نداشته باشم ابدا، خیلی دوسش دارم ولی احمد کسی‌ه که عاشقانه می‌خواستمش و نشده و اولین نشدن در زندگی من بود. البته تعداد نشدن‌هام الان بسیار شدم. ولی برای اون موقع احمد اولیش بود.احمد تو چه کردی با من واقعا؟ عشق!...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 108 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 21:24

می‌ترسم انقدر حرص پول بزنم و نکرانش پول و زمین و خونه و ماشین باشم که یادم بره زندگی کردن رو، یادم بره خوش بودن رو. این بده.

چقدر خسته‌م. ولی هیچ رسیدنی در کار نیست

عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 124 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 21:24

دوباره امشب حرف‌های شب خواستگاری رو پیش کشیدم و گفتم که از حرف و حدیثای اون تایم چقدر ناراحتم. دوباره هم بحثمون به جایی نرسید. عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 48 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 21:24

هدف من چیه؟ 
چقدر ذهنم تهی و خالی شده که البته به خاطر امتحاناس.

امتحانا تموم بشه قراره چیکار کنم؟

احتمالا تنها چیزی که در زندگیم بهش واقفم همینه. که امتحانام تموم بشه میرم مسافرت.

و میرم استراحت میکنم.

ولی خب امتحانام حالا حالاها ادامه داره.

تا کی؟ تا ۳۰ ام.

تازه تکلیف خانم محترم رو هم نفرستادم..

کی حوصله داره امتحانای اون بنده خدا رو بخونه؟

من چیکار کنم؟

عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 72 تاريخ : جمعه 13 فروردين 1400 ساعت: 22:01

عرضی نیست.
جز باور حرفی که چندی پیش دخترک بهم زده بود.

که ماریا اگر لوزر شدی حداقل مثل اوننا رفتار نکن.

و آره گلی جون. من لوزر شدم. الانم لوزرم. نمیدونم کی و کجا درست بشه.

ولی خب زندگیه. اینم میگذره و خدا بزرگه...

عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 50 تاريخ : جمعه 13 فروردين 1400 ساعت: 22:01

خیلی سیاهه همه چی. هرچی فکرمیکنم نور و روشنی نمیبینم. سرم درد میکنه. و نشستم جلوی میز کامپیوتر که شروع کنم به نوشتن. دارم مینویسم اما از چی بنویسم؟رضا برگشت . اکانت قبلیش پاک شده و یه جدید ساخته. انگار همه چیزایی که داشتم سعی میکردم یادم بره دوباره و عشق!...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 65 تاريخ : جمعه 13 فروردين 1400 ساعت: 22:01

این آهنگی که داره پخش میشه خیلی زرده ولی مگه مهمه که زرد نباشه ؟
اصلا زرد یعنی چی؟ بیخیال ماریا. رها کن. انقدر ها هم که فکرمیکنی اون آدم نمی‌ارزه.
بیا بریم دنبال یکی دیگه. چرا هرچی رشته کرده بودم پنبه شد؟ چرا هیچکس کمکم نکرد؟
و چرا همه بدتر سنگ اندازی کردن؟ خدا کجای این قصه بود؟ ندیدمش.
بد شد که ندیدمش. بد که ته قصه این شد. بد شد که تموم شد.
بیخیال اینم مهم نیست حتی.

عشق!...
ما را در سایت عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marianasrani بازدید : 136 تاريخ : جمعه 13 فروردين 1400 ساعت: 22:01